سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 91/11/9 ساعت 7:42 ع توسط fereshteh falahati


خدایا ...

گفتم: خدایا از همه دلگیرم !

گفت:حتی از من؟

گفتم :خدایا دلم را ربودند!

گفت: پیش از من؟

گفتم :خدایا چقدر دوری

گفت :تو یا من ؟

گفتم: خدایا تنها ترینم !

گفت :پس من؟

گفتم :خدایا کمک خواستم!

گفت :غیر از من؟

گفتم :خدایا دوستت دارم!

گفت :بیشتر از من؟

گفتم :خدایا اینقدر نگو من!

گفت :من توام تو من!


  



نوشته شده در تاریخ 91/11/9 ساعت 7:40 ع توسط fereshteh falahati


ابتکارات جالب شهرداری مشـهـد


  
  
  
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  
  
  
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  
  
  
  
 
 
 
 
 
 

بزن لایکو وبازنشرو به افتخار مشهدی



  



نوشته شده در تاریخ 91/11/9 ساعت 7:37 ع توسط fereshteh falahati


بیوگرافی علی صادقی +عکس :

 
 نام و نام خانوادگی: علی صادقی
 تاریخ تولد: 14 آذر 1359
 محل تولد: بیمارستان طرفه تهران
 مدرک تحصیلی: فوق دیپلم کامپیوتر
 ساکن: خیابان شریعتی تهران
 ................
 علی صادقی متولد 14 آذر 59 است و در بیمارستان طرفه تهران متولد شده است. پدرش تراشکار و مادرش خانه دار است یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودش دارد.
 بیوگرافی هنری وی شامل اثار زیر می باشد:
 آفتاب عالم تاب، فرزندان ایران، تابستانه پاییزه زمستانه، دردسر والدین، پشت کنکوری ها، کوچه اقاقیا، هوو، خانه به دوش، ترش و شیرین، تیغ زن، ...
 با مجموعه آفتاب عالم تاب ساخته امیر سماواتی و مازیار حبیبی نیا وارد عرصه ی سینما شد.
 اصلاً اهل فوتبال نیست و بین سازها به گیتار برقی بیشتر علاقه دارد.
 خود او کار کوچه ی اقاقیااش را بیشتر از بقیه دوست دارد.
 بزرگترین آرزوی وی این است که آخر و عاقبتش به خیر باشد.
 ایده ی وی در زندگی این است که یک مزرعه داشته باشد در استرالیا با گاو :)))
 خوبی اخلاق وی این است که دروغ در کارش نیست. بدی اخلاقش هم اینه که خیلی رک است.
 در زندگی بیشتر ازموسیقی گوش دادن لذت می برد.
 کارتون مورد علاقه علی صادقی در دوران کودکی یه کارتون عروسکی به نام ارگ و جیرجیر. بن و سباستین، گامبا (یه موش بود که خونه شود گم کرده بود) یونیکو اسب شاخداراست.
 ................
 فیلم‌شناسی:
 * پیک نیک در جنگ (سیدرحیم حسینی، 1383)
 * هشت پا (علیرضا داودنژاد، 1383)
 * هوو (علیرضا داودنژاد، 1384)
 * اگه میتونی منو بگیر (شاهد احمدلو، 1385)
 * تیغ زن (علیرضا داودنژاد، 1385)
 * حرکت اول
 *چپ دست (
1384)
 *پیک نیک در میدان جنگ (
1383)

 *آقا (
1382)

 *روایت سه گانه (اپیزود دوم، شوخی‌های خدا) (
1382)
 
 مجموعه های تلویزیونی:
 * آفتاب عالم تاب
 * کوچه اقاقیا (رضا عطاران)
 * پشت کنکوری ها (پریسا بخت آور)
 * خانه به دوش (رضا عطاران)
 * متهم گریخت (رضا عطاران)
 *3 در 4 ( مجید صالحی )
 











































فقط طرفداراش بازنشر کنن 


  



نوشته شده در تاریخ 91/11/9 ساعت 7:36 ع توسط fereshteh falahati


شــــــما یادتـــــــون نـــــمیاد?!
http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/1.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/2.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/3.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/4.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/5.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/6.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/7.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/8.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/9.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/10.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/11.jpg http://up11.persianfun.info/img/91/11/shoma%20yadetoon%20nemiad/12.jpg


  



نوشته شده در تاریخ 91/11/9 ساعت 7:34 ع توسط fereshteh falahati


در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد.?
دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.»?
در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس می زد، ادامه داد: «التماس می کنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.»?
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمی روم.»?
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمی توانم. اگر شما نیایید او می میرد!» و اشک از چشمانش سرازیر شد.?
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.?
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛ تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.?
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.?
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما می مردی!»?
مادر با تعجب گفت: «ولی دکتر، دختر من سه سال است که از دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.?
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد.?
این همان دختر بود!!?
فرشته ای کوچک و زیبا!!


  




  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ