بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 10
کل بازدید : 83290
کل یادداشتها ها : 309
دوستان عزیز خسته نباشین من کلی از این بلاگ میرم کسی هوای ماروندارهههه درپناه خدا
یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود.
آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره.
یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین.
بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. . . خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون.
یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره.
مرده میپرسه: ” اون گربه کره خر خونس؟”
زنش می گه آره. مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم
ینو حال کن چه خشکله
داخه چراکسی به جزمن پیام نمیده همه توخصوصی هستین به جزمن؟؟؟:)