سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:46 ع توسط fereshteh falahati


یه روز شیره که سلطان جنگل بود می خواست بره استراحت  غضنفر رو می ذاره جانشین خودش .

غضنفر روز اول به روباهه میگه کلات کو؟

روباه می گه بابا روباه کلاه نمی ذاره.

غضنفر هم قاطی میکنه میگیره روباه رو میزنه

روز دوم هم غضنفر به روباه میگه کلات کو؟

روباه می گه بابا به خدا روباه کلاه نمی ذاره.

غضنفر دوباره قاطی میکنه و روباه رو میزنه

روباه ناراحت می شه و  میره به شیره قضیه رو میگه.

شیر هم میره به غضنفر میگه  اگه میخوای این ها رو بزنی یه بهونه برا خودت ردیف کن مثلا بگو: برام برو یه بسته سیگار مگنا بخر. اگه مگنا سفید خرید.بگو چرا سفید خریدی؟.اگه مگنا قرمزخرید. بگو چرا قرمز خریدی؟

غضنفر فردا به روباه میگه برو برام یه بسته سیگار مگنا بخر.

روباه میگه سفید یا قرمز؟

غضنفر می گه کلات کو!!!



  



نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:44 ع توسط fereshteh falahati


شارژ فرستادن حیف نون به نامزدش :

|||||||||||||||||||

عزیزم خودت با ناخن پاکش کن !



  



نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:43 ع توسط fereshteh falahati


ی از فانتزیام اینه که سوار اتوبوس باشم یکی با عجله سوار بشه و کارتش شارژ نداشته باشه بعد هی دنبال یکی باشه که براش کارت بزنه و بعد برسه به من ، منم دستمو بکنم تو جیبمو کارتمو در بیارم بدم بهش که کارت بکشه ، بعد من همون موقع ایستگاه پیاده شمو کارتمم ازش پس نگیرم و اون داد بزنه حداقل اسمتو بگو ؟؟؟
منم محل ندمو تو عمود محو شم ! (افق دیگه جا نداره)



  



نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:42 ع توسط fereshteh falahati


ما که ندیدیم ولی میگن ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلی شیرینه وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلندمیشی میبینی مسیج اومده:
قربون
عشقم برم که خوابش برده


  



نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:40 ع توسط fereshteh falahati


عاشقانه 343
تمام دغدغه ی این روزهایم ، خطـ خـطـی هایی سـت که بنویسم و تو بخوانی ... !
این است که زندانی شــده ام .. پشــت خـط خـطِ این دفــتر ...


  




  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ