سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:43 ع توسط fereshteh falahati


ی از فانتزیام اینه که سوار اتوبوس باشم یکی با عجله سوار بشه و کارتش شارژ نداشته باشه بعد هی دنبال یکی باشه که براش کارت بزنه و بعد برسه به من ، منم دستمو بکنم تو جیبمو کارتمو در بیارم بدم بهش که کارت بکشه ، بعد من همون موقع ایستگاه پیاده شمو کارتمم ازش پس نگیرم و اون داد بزنه حداقل اسمتو بگو ؟؟؟
منم محل ندمو تو عمود محو شم ! (افق دیگه جا نداره)







  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ