سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
نوشته شده در تاریخ 91/11/28 ساعت 9:46 ع توسط fereshteh falahati


یه روز شیره که سلطان جنگل بود می خواست بره استراحت  غضنفر رو می ذاره جانشین خودش .

غضنفر روز اول به روباهه میگه کلات کو؟

روباه می گه بابا روباه کلاه نمی ذاره.

غضنفر هم قاطی میکنه میگیره روباه رو میزنه

روز دوم هم غضنفر به روباه میگه کلات کو؟

روباه می گه بابا به خدا روباه کلاه نمی ذاره.

غضنفر دوباره قاطی میکنه و روباه رو میزنه

روباه ناراحت می شه و  میره به شیره قضیه رو میگه.

شیر هم میره به غضنفر میگه  اگه میخوای این ها رو بزنی یه بهونه برا خودت ردیف کن مثلا بگو: برام برو یه بسته سیگار مگنا بخر. اگه مگنا سفید خرید.بگو چرا سفید خریدی؟.اگه مگنا قرمزخرید. بگو چرا قرمز خریدی؟

غضنفر فردا به روباه میگه برو برام یه بسته سیگار مگنا بخر.

روباه میگه سفید یا قرمز؟

غضنفر می گه کلات کو!!!







  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ