باید ببینمت !
چرا که روی نوار قلبی ام
پیوسته نام تو بود
و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام . . .
تو را تجویز کرده است ! ! !
بیا ، تا دیر نشده .
یه صفحه سفید، به همراه یک قلم
این بار حرف ،حرف نگفته ست
یک حرف تازه
نه از تو ...
هی فکر می کنم
هی با قلم به کاغذ سیخ می زنم
اما
دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند
انگار این قلم
جز با حضور نام تو فرمان نمی برد
در تمام صفحه های دفتر شعرم
در گوشه های خالی قلبم
در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام
چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود
مثل درخت در دل من ریشه کرده ای
ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم :
اگر کاری که " عشق " با من کرد با تو می کرد
چند روز دوام می آوردی ؟؟؟؟
درست یک روز است که یکدیگر را ترک کرده ایم…
ولی بی تو لحظه ها آن قدر دیر میگذرند
که میخواهم فردا…
سالگرد جداییمان را جشن بگیرم !
تنهایی آدم را حشره شناس میکند
حتی نایاب ترین عنکبوت های دنیا هم
در اتاق من تار تنیده اند
تــــــــو نیـــــــــــــســــــتــ ـــــی هـــفــــت ســـــــــینـــم چـــــیـــــــــــدن نــــــــداره...
مــــــــــی گــــــن عـــــیــــــــــــــده ولــــــی دیــــــــــدن نــــــــــــداره...
مــــاییم ُ هفت سینی
که امســـــال شش سین دارد !
چـــــــرا که سبزی ِ حضــــور تـــــــــو
در خـــــــــانه نیستـــــــــ
وقتی که تو نیستی با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟ انگار با نبودنت نام رنگ می بازد دیگر نمی خواهم کسی را صدا بزنم ..