سفارش تبلیغ
صبا ویژن
tanhaeiiiiiii:((
< 1 2 3 >
نوشته شده در تاریخ 92/2/4 ساعت 10:31 ع توسط fereshteh falahati


می‏ دانید؛ واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترین زن‏هاست را می‏زند .
نمی ‏دانید؛ واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان می ‏آیند تا لذت ببرند، ذره ‏اى به تو محل نمی ‏گذارند.
نمی ‏دانید؛ واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خیابان قدم می ‏زنید؛ در حالى که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه ‏اى از زیبایی ‏هاتان، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیک‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایى خود را کنترل کنید؛ زیبایى از دست رفته ‏تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید.
نمی‏ دانید چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه ‏اى می‏شوم و می‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمی‏ دهد؛ دوباره می ‏پرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهاى مش ‏کرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمی ‏بیند. باز هم سؤالم بی ‏جواب می ‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون می ‏آیم .

لذتش را درک میکنم وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه می‏روم و صد قافله دل، همراه من نیست.
لذتش را درک میکنم وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاک و افکار پلید مردان شهرمان نیستم.
لذتش را درک میکنم وقتى می ‏بینم که می ‏توانم اطاعت خدایم را بکنم؛ نه هوایم را.
لذتش را درک میکنم وقتى در خیابان راه می ‏روم؛ در حالى که یک عروسک متحرک نیستم؛ یک انسان رهگذرم.
واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد این حجاب من که آنرا با شور سرشار عشق و معرفت پذیرفته ام!


untitled.JPG

  



نوشته شده در تاریخ 92/2/4 ساعت 10:31 ع توسط fereshteh falahati


این دعا را منتشر کنیدوببینید چطور غمهایتان از بین میرود
((سبحان الله یافارج الهمّ ویاکاشف الغم فرّج همی ویسرّ أمری
و أرحم ضعفی و قلة حیلتی وأرزقنی من حیث لا أحتسب یارب العالمین))
حضرت محمد(ص)فرمودند هرکس مردم را از این دعا باخبر کند
در گرفتاریش گشایش پیدا میکند*



  



نوشته شده در تاریخ 92/2/4 ساعت 10:31 ع توسط fereshteh falahati


در طول ترم:
.
سه روز مانده به امتحان:
.
دو روز مانده به امتحان:
.
شب امتحان:


.
یک ساعت مانده به امتحان:
.
سر جلسه امتحان:
.
هنگام خروج از جلسه:
.
یک هفته بعد از امتحان:

 

 



  



نوشته شده در تاریخ 92/2/4 ساعت 10:30 ع توسط fereshteh falahati


دترین چیز اینه که ، محبت مـــادر رو با "هان" و "چیه؟" جواب بدی…
.
.
بعد زنگ یه غریبه رو که 99 درصدش فقط هوسه ، با "جانم" جواب بدی!

تنها دستان مادرم بوی آرامش میدهد
.
.



  



نوشته شده در تاریخ 92/2/4 ساعت 10:30 ع توسط fereshteh falahati


گاهے باید رفت
و بعضے چیزها که بردنے ست با خود برد
مثل خاطره  ،مثل غرور ...
و آنچه ماندنے ست را جا گذاشت
مثل یاد ، مثل لبخند...

رفتنت ماندنے میشود وقتے که باید بروے
بروے ...
و ماندنت رفتنے میشود وقتی نباید بمانے
بمانے...

بعضے وقت ها آدم مے ماند بین بودن یا نبودن
به رفتن که فکر میکنے
اتفاقے میفتد که منصرف میشوے
میخواهے بمانے !

رفتارے میبینے که انگار باید بروے !
این بلاتکلیفے خودش کلے جهنم است !


  




  پیام رسان 
+ خواهرم میگم دعا کن برام ، دعای بچه ها زود اجابت میشه … میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو اون عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !

+ مدادم خشک شد ،مثل احساسم ،دیگر وجودم خالیست برای پرکردن ،پرکردن دفتری که عمر ی همدم اسرار من بود،خسته شدم از اینکه هر چه نوشتم و خواند ونفهمید،‌ یه روزی تنها امدم،تنها ماندم و تنها خواهم رفت،نمیدانم روزگار بهانه ای دستم خواهد داد برای بازگشتی دو باره یا نه اما با همه خاطرات از خاطره سازان خداحافظی میکنم،خسته شدم از روزگار از حرفهای پر ازتکرار از....

+ salam khoobin?eftekhar ashnaei midin???




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ